یکی یه دونم سید مهدی جونیکی یه دونم سید مهدی جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره

عشق مامان وبابا

چندتا عکس از پسر خوشملم

سلام عزیزز دلم  .فرشته معصوم و مهربونم الان که دارم برات می نویسم شما رو پای من به یه خواب ناز و قشنگ رفتی . تا یادم نرفته امروز ١٧ربیع ولادت  پیامبر اکرم و امام جعفر صادق  ومن این روز به شما و بقیه تبریک می گم.١٧ربیع پارسال درست مصادف شد با تولدت عزیزم. و ما تو اون روز تولد یکسالگی شما رو گرفتیم. امسال تولدت  رو هم همون ١٠بهمن می گیریم  ان شاءالله.که تا تولد شما یه ١٠روز دیگه وقت و من کلی کارام مونده که انجام بدم.تا آخر هفته به امید خدا میریم به سمت تهران.البته اول میریم قم دیدن عمه و عمو ونی نی شون .تا هم یه دیدن بزنیم وهم کارت دعوت تولدتون رو بهشون بدیم. پسر گلم نمی دونی مامان برای روز تولدت چه هیجانی...
29 دی 1392

نیمه دی ماه

سلامی دوباره بعد مدتها تاخیر  امروز اومدم از اتفاقات این مدت بنویسم که علت نیومدن وبدونی عزیزم .امروز که 20 دی ماه شما کمی بهتر شدی و شروع کردی یکم غذا میخوری آخه یه هفته ای هست که به شدت سرماخوردی وآبریزش بینی شدید و سرفه های خلطی داشتی که بردم پیش متخصص و گفت تو شما یه زمینه آلرژی وجود داره و یکسری دارو بهت داد شما هم که از داروخوردن بیزاری... با یک مکافاتی بهت دارو میدم تا سرنگی که شربتا تو باهاش میکشم و میبینی پا به فرار می ذاری منم خیلی دلم میسوزه ولی مامانی تقصیر خودت نه یه ذره غذا می خوری نه یکم چیزایی که برای سرماخوردگیت خوبه می خوری خلاصه امروز یکم بهتر هستی ایشالله هیچ وقت مریض نشی گلم. راستی یه خبر خوش دیگه اینکه ب...
20 دی 1392

23ماهگیت مبارک

سلام  پسر قشنگم ماهگیت مبارک پسر خوشگلم. امشب مصادف با شب شهادت امام رضا (ع)امام هشتم ما شیعیان همون آقایی که شما 2بار به پابوسشون رفتی امشب رو تسلیت میگم.تو همین شب از امام رضا شفای همه مریضا .وبرطرف شدن گره مشکلات زندگی همه مسلمون ها رو میخوام وامیدوارم همیشه زیر سایه آقا تنت سالم وسلامت باشه پسر کوچولوم. ببخشید عزیزم امشب یکم سرم درد میکنه وحال  ندارم واست بنویسم ازت معذرت میخوام.   ...
11 دی 1392

تولد امیرحسین

سلام پسر قشنگم امروز ٨دی تولد پسرخالت امیرحسین که خیلی تو رو دوست داره ووقتی زنگ میزنه فقط میخواد با تو صحبت کنه .تو هم خیلی دوسش داری. امیر حسین امروز سالش تموم شد رفت به   .خاله فداش بشه که اینقدر بزرگ شده.هیچ وقت روز به دنیا اومدنش و فراموش نمیکنم ما تو راه تهران بودیم اون زمان من وبابایی نامزد بودیم.صبحش با چه هیجانی رفتیم بیمارستان دیدنش  یه پسر کوچولوی ٢٦٠٠گرمی  خیلی ناز و بامزه بود.امیرحسین خیلی واسه اومدنش ناز داشت ودر اصل امام حسین این هدیه کوچولو رو به مامان وباباش داد.الانم که تازه مامانش میخواد واسش یه  نی نی دیگه بیاره بهش میگیم امیرحسین خدا یه خواهر بهت بده میگه نه من یه آبجی میخوام الهی...
8 دی 1392

در تدارک تولد

سلام  کلوچه  مامان عزیزم شرمنده که دیر میام آخه باورت نمیشه وقت ندارم آخه تا شما خوابی یا نیستی به کارای تولدت می رسم.شما که باشی تا می رم سراغ مقوا و قیچی شما هم میخوای که مثل مامان قیچی به دست بگیری و به قول خودت نگاشی کنی.حالا عکساش و میذارم قرار من وبابایی همه کارای یه تولد تم دار رو خودمون انجام بدیم . هنوز کلی کار دارم هنوز لیست مهمونارو ننوشتم .مقدار کیک میوه و شیرینی و خلاصه مخلفات یه تولد خدا کنه برسم اگه تا آخرای ماه رفتم تهران از خاله ها هم کار می کشم . راستی شما تو این ماه صاحب یه دختر عمو و پسر عموی کوچولو میشی جالب هر ٢تاشون تاریخ ١٩دی به دنیا میان .ایشاله که سالم  و تپل مپل باشن وزود زود بیان .ایشاله. ...
6 دی 1392
1